شب نهم ماه محرم

ساخت وبلاگ

متن نوحه حضرت عباس -(یـاورم عبّاس ، آب آورم عبّاس)
۲۳
دنبال کردن این شاعر
۱۰۲۴۴
۱۲
یاورم عباس

یـاورم عبّاس ، آب آورم عبّاس
ای علمدارِ ، سرلشکـرم عبّاس
بـاورم عبّاس ، رزم آورم عبّاس
سوزد از داغت ، پا تا سرم عبّاس
******
من که بعد از تو ، بی یـار و تنهایم
بر سر نعـشـت ، افـتـاده از پایم
می روی امـا ، می سـوزم از داغـت
یـک تنـه تنهـا ، در بیـن اعدایم
ای امیـرِ من ، برخیـز و غوغـا کن
بـذر امّیـدی ، در سینـه برپـا کن
شیـر میدانـم ، سـالار بی دستـم
خیز و رحمی بر ، گل های تنها کن
یـاورم عبّاس ، آب آورم عبّاس
ای علمدارِ ، سرلشکـرم عبّاس
******
تیـغ بی یـاری ، در دل فرو گشتـه
پایـة جـانِ ، مـن زیر و رو گشتـه
داد از این ماتم ، بیداد از این ماتم
خیـمـه درگیـرِ ، داغِ عمـو گشتـه
ساقیِ لشکر ، کو دست و بـازویَت
کی زده فـولاد ، بر طـاق ابـرویَت
مانـده ام حیران ، از این دَغَل کاران
نیزه بوسیـده ، چشـم خداجـویَت
یـاورم عبّاس ، آب آورم عبّاس
ای علمدارِ ، سرلشکـرم عبّاس
******
بر تو می نـازم ، ای نایِ خشکیـده
مثل تو سقـّا ، کی در جهان دیـده؟
داغ هجـرانـت ، ای بـاوفـا یـارم
جایِ جایـم را ، غـم درنـَوَردیـده
مشـک امّیـدِ لـب تشنگـان پـاره
بر سـرِ سـاحل دیـدم به یک باره
هـمـرهِ آهــت ، آهــم رَوَد از دل
از تـنـم رفـتـه ، دیگـر رهِ چـاره
یـاورم عبّاس ، آب آورم عبّاس
ای علمدارِ ، سرلشکـرم عبّاس
******
یـارِ افتـاده ، بـر پهـنـة سـاحـل
باورِ هجـران ، مشکـل بوَد مشکـل
من که می سـوزم ، اما زَنَـد خنـده
از سـرِ کینـه ، بر رویِ من قـاتـل
ای زده بوسـه ، بر تیغ و شمشیرها
پـاره پـاره تـن ، از نـاوک تیـرها
از خداوند خواه ، بر سروری بخشد
عُمـر با عـزت ، با حُسـن تقدیرها
یـاورم عبّاس ، آب آورم عبّاس
ای علمدارِ ، سرلشکـرم عبّاس
******
یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۱۹ نوشته شده توسط سجاد
شاعر:
محمدرضا سروری

زمزمه،نوحه و شور شب تاسوعا_برادرم خواندی تا که شنیدم من
۲۳
دنبال کردن این شاعر
۳۰۶۵
۳
زمزمه،نوحه وشور شب تاسوعا
برادرم خواندی،تا که شنیدم من،بسویت ای عباس،زود دویدم من
چوآمدم آنجا،دل حسین خون شد،دودست تو ازتن،جدا چو دیدم من
وای ابوفاضل،وای ابوفاضل، وای ابوفاضل، وای ابوفاضل ۲
_____________________________
تنت به خاک وخون،سه شعبه را دیدم،تیر زچشم تو،برون کشیدم من
چونکه ترا دیدم،چو سرو افتاده،ناله زدم از دل،کمر خمیدم من
وای ابو فاضل....
___________________________
وای علمدارم،بی تو علم افتاد،عدو کند خنده،هلهله وفریاد
سکینه می گوید،آب نمی خواهم،بگو عمو آید،کند دلم را شاد
وای ابوفاضل....
_____________________________
نگاه تو می کرد، دل حرم آرام، قوت دل بودی برمن وبر ارحام
ناله زند بهرت،زینب محزونت،به فکر فردا و اسارتِ در شام
وای ابو فاضل....

شعر:اسماعیل تقوایی
یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۲ نوشته شده توسط اسماعیل تقوائی
شاعر:
اسماعیل تقوایی

نوحه شهادت حضرت عباس علیه السلام -(همــراه اشكـم ، اسيـرآهـم )
۲۳
دنبال کردن این شاعر
۲۱۲۸
۱
پاره پاره تن

همــراه اشكـم ، اسيـرآهـم
دستت فتـاده ، ميـان راهـم
صحرا زخون ،تولاله گون است
دلم زداغت، غرقه بخون است
اي علمدارم زپا افتاده اي تو
پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(۲)


باآتش دل، بـا اشك ديـده
بوسه زدم بر، دست بريده
عطروجودت، آيـد زصحرا
آيدبگـوشم صـداي زهـرا
اي علمدارم زپا افتاده اي تو
پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(۲)


درخون تورامن، وقتي كه ديدم
پشتم شكست وازغم خميدم
سرو رشيـدم، بـرروي خـاكي
باتن بي دست، بس چاك چاكي
اي علمدارم زپا افتاده اي تو
پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(۲)


صدچشمه خون از، تنت روان است
داغت برايم، بسي گران است
بـرديـدة تـو، تيـري نشستـه
درپيش چشم، پهلـوشكستـه
اي علمدارم زپا افتاده اي تو
پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(۲)


رخسارة تو،درخـون نشستـه
عمود دشمن، فرقت شكسته
چه سازم اي گل، بااينهمه غم
جسمت برادر، پاشيده ازهم
اي علمدارم زپا افتاده اي تو
پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(۲)


تا كه زدستت ،رهـا علـم شـد
جسم شريفت، قلم قلم شد
برخيز وبنگر، حسيـن رسيـده
امّـا زداغ ، توقـدخميـــده
اي علمدارم زپا افتاده اي تو
پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(۲)


طفلان به خيمه، درانتظـارنـد
چه كس بگويد، عمـو نـدارند
مانده به سوي، خيمه نگاهت
سكينه مانده،چشمش براهت
اي علمدارم زپا افتاده اي تو
پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(۲)
جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۱۷ نوشته شده توسط ابوالفضل عابدی پور
شاعر:
استاد سید هاشم وفایی

نوحه وزمینه شهادت حضرت ابوالفضل _از درون خیمه ها آید صدای تشنگان
۲۳
دنبال کردن این شاعر
۱۸۴۲
۱
زمزمه، نوحه وزمینه شهادت حضرت ابوالفضل
از درون خیمه ها آید صدای تشنگان
ای سپهدارم برو بر خیمه ها آبی رسان

ای عموی مهربان
ای امید کودکان
جان من عباس من، جان من عباس من۲
________________________
حالیا که می روی سوی فرات آب آوری
گوییا جان برادر را تو با خود می بری

ای علمدار حسین
یار وغمخوار حسین
جان من عباس من....
_____________________________
آن قد وبالای تو آرامش اهل حرم
زود برگرد خواهرت زینب بماند محترم

چشم ما ماند براه
تا که برگردی تو ماه
جان من عباس من....
_____________________________
تا که بر گوش حسين او رسید ادرک اخا
برد رو به آسمان دست دعا خون خدا

ای خدا آب آب آورم
رحم کن من مضطرم
جان من عباس...
__________________________
چون رسیدش دست عباسش زتن افتاده بود
تیر در چشم وسر وتن پر زخون، جان داده بود

در کنار اونشست
گفت که پشتم شکست
جان من عباس....

شعر:اسماعیل تقوایی
سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۰ نوشته شده توسط اسماعیل تقوائی
شاعر:
اسماعیل تقوایی

متن شعر حضرت اباالفضل (ع) محرم ۹۸ (آوار تنهایی) -(علمـدارم فتـاده بر زمیـن است)
۲۲
دنبال کردن این شاعر
۳۳۵۳
۳
علمـدارم فتـاده بر زمیـن است
جـدا دسـت یـل ام البنیـن است
بـه فـرق او عمـود آهنیـن است
شکسته سر دونیمه از جبین است
******
در ایـن آوار تنهـایـی
برادر جان تو سقـایـی
حـرم را کن پذیـرایـی

در این غوغای بی یاری
ندارم جـز تو سـرداری
نمــا بـاز آبــرو داری

ابالفضلـم علمـدارم نباشـد وقـت خوابیـدن
که بی تو قوّت جانش گسسته خواهرم زینب

دلم بی تاب گلم بی آب
دوباره یاوری کن مهربان عبـاس

هـوا دلگیر علـم برگیر
حرم در چنگ مردانی خدا نشناس

جـدا دسـت یـل ام البنیـن است
علمـدارم فتـاده بر زمیـن است
******
در این دشـت بلاپـرور
منـم بی یار و بی یـاور
غمـت را کی کنم بـاور ؟

علم را از زمیـن بـردار
ابـالفضـل علمـبــردار
علـم بـردارِ سـر بر دار

علمـدارم حرم بی تو ببین گردیده بی سامان
که از درد فـراق تو شکستـه خواهـرم زینب

تو سقـایی تو آقـایی
به پا خیز و دوباره حملـه کن آغاز

منم تنها در این صحرا
عطش افکنـده آتش ، کو پر پرواز ؟

بـه فـرق او عمـود آهنیـن است
علمـدارم فتـاده بر زمیـن است
******
در این صحرای پاییزی
در این دریای خونریزی
بـرادر ، بر نمی خیـزی ؟

امیـدم بـوده دسـت تو
نشستم با شکسـت تو
شکستم با نشسـت تو

برادر جان روم بی تو چگـونه تا حرمـگاهان؟
که در خیمه به امیدت نشستـه خواهرم زینب

دلم غمگین غمت سنگین
نـدارم ای بـرادر جان غمـت باور
دلت مجنون سرت پر خون
حـرمگـاه انتظـار مشـک آب آور

شکسته سر دو نیمه از جبین است
علمـدارم فتـاده بر زمیـن است
******
در این وادی شدم تنها
منم با کوهی از غـم ها
به کـام تشنـه بر دریـا

ببیــن آوای دلگیــرم
کنـار طفـل بی شیـرم
کمی بعد از تو می میرم

شود شیعـه عـزادارت به دنیا تا صف محشـر
چنان شالی که بر گردن ببسته خواهرم زینب

تو بر خاکی دو صد چاکی
منم دلخستـه ای با ماتمـت همزاد
به آغـازت به پـروازت
همیشه سروری در این عطش آباد

به دیدارش سـرایم آتشیـن است
علمـدارم فتـاده بر زمیـن است
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲ نوشته شده توسط ابوالفضل عابدی پور
شاعر:
محمدرضا سروری

واحد شب تاسوعا -(بیایدبریم زیارت حرم سقای تشنه لب)
۲۲
دنبال کردن این شاعر
۲۶۷۷
۳
واحد حضرت عباس علیه السلام

بیایدبریم زیارت حرم سقای تشنه لب
شوربگیریم همه زیر علم سقای تشنه لب
فیض بگیریم ازحرم و کرم سقای تشنه لب

دوباره ابالفضل پای روضه های تو دم میگیرم
دوباره باذکر ابوفاضل شوروماتم میگیرم
ذکرلب اهل حرم عموووو
آب به خیمه نرسید به فدای سرت

بیاید بریم کرببلا حرم تک یل ام البنین
توی حرم گریه کنیم به یاد تک یل ام البنین
میخوام بخونم براتون روضه تک یل ام البنین

بمیرم برای پسر حیدرامیرالمومنین
آقام ازروی اسب باصورت افتاده برروی زمین
رقیه توخیمه میگه عمووووو
آب به خیمه نرسید....

بیایدبریم کرببلا حس کنیم عطرگل یاس و
بیاید بریم کرببلا حس کنیم ؛شور واحساس و
بیایدبریم کرببلا ببینیم، کف العباس و

میخواست آب بیاره نانجیبادستاشو بریدن
مشکو پر زآب کرد اما گرگا مشکشو دریدن
سکینه باگریه میگه عموووو
آب به خیمه نرسید.....

بیایدعزاداری کنیم کربلا قحطی آبه
اونیکه خونجگرتره ازهمه بی بی رُ بابه
آخه روی دست پدراصغرش خیلی بیتابه

غریبی ِ ارباب دل اهل حرم و کباب کرد
باتیرسه شعبه حرمله اصغرش و سیراب کرد
صدای گریه علی عموووو
آب به خیمه نرسید.....
دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰:۲۶ نوشته شده توسط حسن نازپرور
شاعر:
حسن نازپرور

زنان شاهنامه...
ما را در سایت زنان شاهنامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tarvatazeh بازدید : 41 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 15:34