ولادت حضرت ابوالفضل عباس (ع)

ساخت وبلاگ

سرود میلاد حضرت اباالفضل(ع) -(حیدری در خانه ی حیدر به دنیا آمده)
۷
دنبال کردن این شاعر
۹۶۷

(حیدری در خانه ی حیدر به دنیا آمده)
(حامی اولاد پیغمبر به دنیا آمده)
(درد بی درمان ندارد جا به عالم بعد از این)
(تشنگان سقای آب آور به دنیا آمده)

شهر مدینه گشته گلشن
ام البنین چشم تو روشن


دیده بگشا نور چشم عشق زهرا را ببین
قد او سر و کمان ابرو و رویش دلنشین
با زبان دل بگو خود را ببین در علقمه
(السلام ای زاده ی آزاده ی ام البنین)

شهر مدینه گشته گلشن
ام البنین چشم تو روشن

(ای ستون کربلا ای قرص مهتاب حسین)
(حضرت صاحب علم ای یار نایاب حسین)
(آنقدرنزدامامت توادب کردی شدی )
(ازهمه محبوبتردربین اصحاب حسین)

شهر مدینه گشته گلشن
ام البنین چشم تو روشن

(ای ابالغوث ،ای ابالقربه ، امیرعلقمه )
(من تو را دارم فقط ،پس بی نیازم از همه)
حضرت باب الحوائج کاشف الکرب حسین
گوشه ی چشمی نما بر ما به حق فاطمه

شهر مدینه گشته گلشن
ام البنین چشم تو روشن


(ای که لب تشنه ترین سقای این دنیا شدی)
(با همه نیروت حامی بنی الزهرا شدی)
(ای حلالت شیرمادر، پهلوان کربلا)
(تو همانی که کفیل زینب‌کبری شدی)

شهر مدینه گشته گلشن
ام البنین چشم تو روشن
سه شنبه ۸ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۱۳ نوشته شده توسط یوسف اکبری
شاعر:
محمد خرم فر

متن شعر حضرت عباس (ع) -(قلم در صفحه وصف یاس بنویس)
۶
دنبال کردن این شاعر
۱۵۳۱
۲
قلم در صفحه وصف یاس بنویس
شب عید است از عبّاس بنویس

رقم زن وصف یار نازنین را
گل نورسته ی امّ البنین را

قلم بنویس ماه انجم است این
ولایت را حسین دوّم است این

قلم بنویس با میلاد خورشید
رخ ماه بنی هاشم درخشید

قلم بنویس خیر النّاس آمد
گل امّ البنین عبّاس آمد

برای یار حقّ یار آفریدند
ابوالفضل علمدار آفریدند

مدینه بار دیگر گشته گلشن
امیرالمؤمنین چشم تو روشن

خداوند تعالی گوهرت داد
تعالی الله حسین دیگرت داد

که مِهر و مه به یک دیدار دیده؟
دو یوسف بر سر بازار دیده

به خورشید ولایت ماه دادند
به ثارالله، ثارالله دادند

زآغوش پدر، دامان مادر
دلش پر می زند سوی برادر

برادر گشته محو چشم مستش
پدر گل بوسه بنهاده به دستش

قمر پیش رخ آن ماه پاره
قمر نبود بود کم از ستاره

علی با فاطمه زآن گشت همسر
که آرد مثل عبّاس دلاور

در او می دید کو هستِ حسین است
به خود می گفت این دستِ حسین است

به چشم خویش دید آقائی اش را
علم بگرفتن و سقّائی اش را

به خود می گفت شیر از شیر باید
به دست این پسر شمشیر باید

ادب از دامن امّ البنینش
شجاعت از امیرالمؤمنینش

دل مادر به نورش منجلی بود
نگاهش بر حسین بن علی بود

زبس آن فاطمی خو را ادب بود
کلامی با حسینش زیر لب بود

به او می گفت عبّاسم فدایت
گل زهرا گل یاسم فدایت

پسر آورده ام یار تو باشد
تن تنها علمدار تو باشد

مهی آوردم ای شمس ولایت
که دورت گردد و گردد فدایت

لب جان بخش خود را باز کرده
به گهواره سخن آغاز کرده

که من یار وفادار حسینم
علمدارم علمدار حسینم

الهی اوست عشقم، اوست دردم
پر و بالم بده دورش بگردم

سلام ای یوسف مصر ولایت
سرم، چشمم، تنم، دستم، فدایت

غلام نجل زهرای بتولم
قبولم کن، قبولم، کن قبولم

تو را عبدو سپاهت را امیرم
اگر چه طفل شیرم طفل شیرم

مرا شیر شجاعت داد مادر
وجودم را حسینی زاد مادر

منم شعله غم تو پنج و تابم
منم تشنه تویی دریای آبم

مرا بر تو فدایی خوانده مادر
مرا دور سرت گردانده مادر

به شیری تشنه ی جام بلایم
بود دل در هوای کربلایم

وجودم از ولادت همدم توست
دو چشمم عاشق تیر غم توست

الا ای شیر زاد شیر داور
حسین دوّم زهرا و حیدر

کثیر السّجده ای و اشجع النّاس
تو عبّاسی تو عبّاسی تو عبّاس

تو جندالله اکبر را امیری
تو در شب عابد و در روز شیری

علمداری، سقّایت، پاسداری
ادب، ایمان، شجاعت، بردباری

مروّت، عشق آقائی ست از تو
علمداری و سقّائی ست از تو

تو ماه دامن امّ البنینی
تو فرزند امیرالمؤمنینی

تو پرچمدار احباب الحسینی
تو جان زینبی باب الحسینی

تویی دستی ولی دست خدایی
زپا افتاده پا بست خدایی

تو ذبح عید قربان حسینی
تو پاره پاره قرآنن حسینی

ولایت بوسه بر دست تو داده
محبّت بر روی پایت فتاده

عرب دیوانه ی ماه جمالت
ادب یک لاله از باغ کمالت

نیایش عاشق و دلداده توست
نماز شب گُل سجّاده ی توست

شفاعت سجده بر خاک تو آرد
شجاعت انس با تیغ تو دارد

چراغ آسمان گلدسته هایت
وفا خشتی زایوان طلایت

جوان مردی غلام آستانت
تمام کربلا در داستانت

تو رفتی پای در دریا نهادی
مروّت را، ادب را، درس دادی

به دریا قصّه ی تاب تبت ماند
به قلب آب هم داغ لبت ماند

تو در آیینه ی دریا، چه دیدی
که آتش در دل آب آفریدی

سرشک از دیده در دریا فشاندی
دو دریا را به یک دریا نشاندی

نخورده آب، چشمت بود بر آب
گمانم عکس اصغر بود در آب

جهاد و جنگ تو با نفسِ سرکش
شراری گشت و دریا را زد آتش

فدای همت و ایثار و صبرت
که گردد آب دریا دو قبرت

نه تنها اشک «میثم» تشنه ی توست
تو دریایی و عالم تشنه ی توست
شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۴۳ نوشته شده توسط ابوالفضل عابدی پور
شاعر:
استاد حاج غلامرضا سازگار

سبک سرود میلاد امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) -(آمده به دنیا عباس و برادرش...)
۶
دنبال کردن این شاعر
۶۵۶
۱
آمده به دنیا ، عباس و برادرش
نور دل زهرا ، عباس و برادرش

شده از نور روی سقا تمام دنیا غرق شعف
حوریان آمده ز جنت ، به خانه ی سلطان نجف

ز نور سقا ، عالم گشته منجلی
ز ره رسیده ، نور چشمان علی

ای دل امشب برو مدینه یاس علی را نظاره کن
ساقی سالار شهید ، عباس علی را نظاره کن

سالار شهیدان ، آمد شاه کربلا
یاور غریبان ، آن ارباب با وفا

تهنیت تهنیت به زهرا که نور عینش ز ره رسید
شاه عالم ، سرور آدم ، ببین حسینش ز ره رسید

گل وا شده امشب ، در بیت فاطمه
بر گوش دل من می آید این زمزمه

یک گُل آمد به نام عباس ، خدای احساس ، نور خدا
گُل دیگر شاه شهیدان ، یار غریبان، به کربلا

در این شب عید برگو با من اینچنین
تبارک الله ، احسن ، صدها افرین
چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۴ نوشته شده توسط طاهره سادات مدرسی
شاعر:
امیررضا فرجوند

زنان شاهنامه...
ما را در سایت زنان شاهنامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tarvatazeh بازدید : 111 تاريخ : پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت: 12:00